شعر و عشق

باران کـه میبـارد دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود

شعر و عشق

باران کـه میبـارد دلـم بـرایت تنـگ تـر می شـود

نیست یاری که مرا یاد کند

این شعرو خیلی خیلی دوس دارم امیدوارم خوشتون بیاد

یاد بگذشته به دل ماند و دریغ
نیست یاری که مرا یاد کند
دیده ام خیره به ره ماند و نداد
نامه ای تا دل من شاد کند

خود ندانم چه خطایی کردم
که ز من رشته الفت بگسست
در دلش جایی اگر بود مرا
پس چرا دیده ز دیدارم بست

هر کجا می نگرم باز هم اوست
که به چشمان ترم خیره شده
درد عشقست که با حسرت و سوز
بر دل پر شررم چیره شده

فروغ فرخزاد

نظرات 3 + ارسال نظر
ستاره پنج‌شنبه 28 شهریور 1392 ساعت 22:59

...... صحیح...

مهدیه پنج‌شنبه 28 شهریور 1392 ساعت 20:05

مطمئنی کسی نیس که تو را یاد بکند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شما که تاج سری.جزو کسان قرار نمیگیری جزو عشقایی

نسترن پنج‌شنبه 28 شهریور 1392 ساعت 18:22

دلم اتیش گرفت...
بسیار زیبا..

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.