-
سنگدل
چهارشنبه 3 مهر 1392 23:49
که ی این مهر از خورشید هم زرین تر است خون ما از خون دیگر عاشقان رنگین تر است رود راهی شد به دریا، کوه با اندوه گفت می روی اما بدان دریا ز من پایین تر است ما چنان آیینه ها بودیم، رو در رو ولی امشب این آیینه از آن آینه غمگین تر است گر جوابم را نمی گویی، جوابم کن به قهر گاه یک دشنام از صدها دعا شیرین تر است سنگدل! من...
-
نیست یاری که مرا یاد کند
پنجشنبه 28 شهریور 1392 18:18
این شعرو خیلی خیلی دوس دارم امیدوارم خوشتون بیاد یاد بگذشته به دل ماند و دریغ نیست یاری که مرا یاد کند دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای تا دل من شاد کند خود ندانم چه خطایی کردم که ز من رشته الفت بگسست در دلش جایی اگر بود مرا پس چرا دیده ز دیدارم بست هر کجا می نگرم باز هم اوست که به چشمان ترم خیره شده درد عشقست...
-
همین دوست داشتن زیباست...
پنجشنبه 28 شهریور 1392 18:06
امشب از آسمان دیده ی تو روی شعرم ستاره می بارد در زمستان دشت کاغذها پنجه هایم جرقه می کارد شعر دیوانه ی تب آلودم شرمگین از شیار خواهشها پیکرش را دو باره می سوزد عطش جاودان آتش ها آری آغاز دوست داشتن است گرچه پایان راه ناپیداست من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست فروغ فرخزاد
-
فروغ
پنجشنبه 28 شهریور 1392 18:01
-
درد عشق
پنجشنبه 28 شهریور 1392 18:00
-
شانه ات را دیر آوردی سرم را باد برد
پنجشنبه 28 شهریور 1392 15:50
شانه ات را دیر آوردی ســرم را بــــاد برد خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام لانه ی بر شاخه هــــای لاغرم را باد برد من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا بیت های روشن و شعله ورم را باد برد با همین نیمه همین...
-
چرا دل به تو دادم
پنجشنبه 28 شهریور 1392 15:30
من چرا دل به تو دادم که دلم می شکنی یا چه کردم که نگه باز به من می نکنی دلو جانم به تو مشغول و نظر بر چپ وراست تا حریفان ندانند که تو منظور منی دیگران چون بروند از نظر از دل بروند تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی تو بدین نعت و صفت گر خرامی در باغ باغبان بیند و گوید که تو سرو چمنی سعدی
-
روزگار عاشقی مرد
پنجشنبه 28 شهریور 1392 15:25
-
خدا داند و دلم
پنجشنبه 28 شهریور 1392 15:23
-
عاشقانه سهراب
پنجشنبه 28 شهریور 1392 15:19
لب ها می لرزند. شب می تپد. جنگل نفس می کشد. پروای چه داری ، مرا در شب بازوانت سفر ده انگشتان شبانه ات را می فشارم ، و باد شقایق دوردست را پر پر می کند به سقف جنگل می نگری: ستارگان درخیسی چشمانت می دوند بی اشک چشمان تو ناتمام است ، و نمناکی جنگل نارساست دستانت را می گشایی ، گره تاریکی می گشاید لبخند می زنی ، رشته ی رمز...
-
غم بی هم نفسی
پنجشنبه 28 شهریور 1392 14:37
-
همت ای پیر
پنجشنبه 28 شهریور 1392 14:21
پاشو ای مست که دنیا همه دیوانهی تست همه آفاق پر از نعرهی مستانهی تست در دکان همه باده فروشان تخته است آن که باز است همیشه در میخانهی تست دست مشاطهی طبع تو بنازم که هنوز زیور زلف عروسان سخن شانهی تست ای زیارتگه رندان قلندر برخیز توشهی من همه در گوشهی انبانهی تست همت ای پیر که کشکول گدائی در کف رندم و حاجتم آن...